خلاصه کتاب
دخترک ارام و با قلبی شکسته به ساعت نگاه میکرد ساعت نیامده دخترک بیچاره چقدر خود را برای اعتراف به دوست داشتن اراسته بود و چه خیال خامی که ان مرد علاقه ای بهش داشته باشد با صورتی پر از اشک و چشمممانی که به سممرخی میزد از زمین بلند شممد به سمممت اشمم زخانه رفت و غذاهای که اماده کرده بود را داخل سمم ل زباله ریخت آن کیک را که برای ان کلی زحمت کشیده بود را داخل س ل اشغال پرت کرد و با قلبی شکسته به اتاقش رفت ان طرف تر پسممری در مهمانی و سممرخون بین دختران زیبا دختری درکنارن بود که او را کنارخود کشیدگویا این دختر ان عشق مقدسش بود دستی به سر دخترکشیدفکرن درگیر دختری شد که شش ماه است وارد زندگی ان شده و باعث دلخوری و سردی دختر در کنارن شده از برخورد سرد دختر عصبانی میشه و میگه پسر :قول میدم هر چه زودتر طلاقش بدم خانمم تو رو خدا انقدر سرد نبان _:قول ؟ _:قول
https://niceroman.ir/?p=11703
لینک کوتاه مطلب: