صدای زمزمهی اطرافیانم باعث شد که چشمهایم را باز کنم … ما درست جلوی دروازههای آسمان هفتم ایستاده بودیم و لشکر راییکا نیز روبهروی ما قرار داشت … خورشید در آسمان گرفتهتر از همیشه به نظر میرسید، گویا او هم میدانست که چیز خوبی در انتظارمان نیست.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.