من که میگم این بهترین کار هست.
با قیافه ای برزخی از آیینه نگاهش کردم دست هایم را مشت کردم و برای جلوگیری از انجام هر کاری چشمانم را بستم که دوباره صدایش مثل وز وز زنبور بلند شد:
جان ترانه این بهترین راه هست، هم خودت از این وضعیت رها می شوی، شاید ما هم به یک نان و نوایی رسیدیم بعدش هم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.