خلاصه کتاب
دختری به نام اترا و پسری به نام اترین با هم نامزد میکنن و همون شب میخوان برن مسافرت اما چون هوا تاریک بود با ماشینی تصادف میکنن و هردوشون بیهوش میشن اترا وقتی چشماشو باز میکنه میبینه که تو بیمارستانه و مامانش بالای سرش نشسته و داره اشک میریزه و دعا میخونه اترا ازش میپرسه اترین کجاست؟ ولی مادرش چیزی بهش نمیگه و قادر به پاسخگویی نیست.اترا بعد از کلی سوال کردن میفهمه که اترین ناپدید شده . پنج سال از اون ماجرا میگذره تا اینکه یه روز اتفاقی میافته که
https://niceroman.ir/?p=5333
لینک کوتاه مطلب: