خلاصه کتاب
ااه چرااینجوري شدم من؟ این چه وضشه دیگه؟
مسخرس مسخره...خدایاخودت به دادم برس.
چراهمش این پسره میادجلوچشمم ؟ چرانمیتونم ببندم چشمامو ؟
چراوقتیم بازه چشمام بازم قیافه ي نحسش جلو چشممه ومیبینمش ؟
مگه من متنفرنیستم ازاین بشر ؟ مگه هرروزي که میبینمش حال تهوع
نمیگیرم ؟
ازخودش ، غرورش ،کلاساي بیخودي که میزاره ؟ ؟
پس چراهمش دلم یه جوریه ؟!!
انگارکه دلتنگشم......
دلتنگشم......؟؟؟؟!!!!!
آره خیلی...دلم میخوادزوترببینمش...
دلم میخوادهرچی زودترازدست این مسافرت لعنتی خلاص شموبرگردم
تهران......
https://niceroman.ir/?p=11234
لینک کوتاه مطلب: