بازی روزگار است که مردی که پدرم بود، ناپدری از آب درآمد افرادی جاه طلب همچون او و دیگران
مرا از خانهی خود راندن و پناه بردم به غریبههایی که همچون افراد نزدیک به من هوایم را داشتند
روزگار است که ناپدریم مرا نابود میکند و پسری از بطن ترحم اثبات میکند
که عاشق وجودیت من است نه چیز دیگر…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.