خلاصه کتاب
رمان، داستان زندگی دختری به نام وحدانه را از زبان خودش روایت میکند.
وحدانه دانشجوی رشته پرستاری می باشد. دختر یکی یکدانه خانه است و خانواده مرفهی دارد، با همه اینها او بسیار ساده و دارای ظاهر معمولی است.
او با پسری به نام سروش ازدواج میکند و در تمام مدت زندگی مشترکش با وی به خاطر نداشتن ظاهر زیبا از طرف شوهر وخانواده شوهرش سرزنش میشود به گونه ای که غرور و شخصیتش کاملا لگدمال میشود ونهایتا زمانی که سروش در خانه خودش به او خیانت میکند به راستی خورد میشود.
وحدانه از شوهرش جدا میشود و برای گذراندن طرح خود، راهی شهر نور میشود. در آنجا دست سرنوشت او را سر راه پسری فقیر به نام سهراب قرار میدهد و عاشقش میشود. به نظر می آید سهراب کینه عجیبی نسبت به افراد مرفه و به خصوص حساسیت خاصی نسبت به نام فامیل وحدانه دارد .
طی جریاناتی که پیش می آید سهراب محل زندگی خود را از دست داده و وحدانه پیشنهاد میکند که به صورت موقت مثل دو همخانه در خانه ای که پدرش آنجا برایش اجاره کرده زندگی کنند و از آنجا که سهراب فرد بسیار متدینی هست یک صیغه محرمیت بینشون جاری میشه تا از لحاظ شرعی به مشکل برنخورندو...
https://niceroman.ir/?p=998
لینک کوتاه مطلب: