خلاصه کتاب
حسهای عجیب، حقایق غیرقابل باور، دنیاهای متفاوت، قوانین خاص، خون، مرز
میان دنیای ما و موجودات خونخوار!
رزا از ایران برای تحصیل در یکی از بهترین دانشگاههای لندن حرکت میکنه؛
بیخبر از این که دست تقدیر قراره
ناخواسته اون رو دخیل ماجراهایی کنه که از نظر مردم افسانهای بیش نیستند. دخیل
دنیایی زیبا اما از نظر مردم نازیبا
و دخیل حسهایی گوناگون میشه. بین قلب و انجام وظیفه و انتقام، معلق موندن سخته.
آیا رزا از پس وظیفهای که بهش محول میشه بر میاد؟
مقدمه : همهی ما توی ذهنمون دنیایی داریم از جنس تخیل، از جنس رویا . توی
دنیای خیال ما موجودات و چیزهایی وجود دارند که ممکنه به وجود خارجیشون
اعتقادی نداشته باشیم . اما چی میشه وقتی که خلاف این عقیده ثابت بشه؟
چی میشه وقتی که دخیل یه ماجرا بشی که قهرمانش تویی؟
و وارد دنیاهایی جدید بشی ... دنیاهایی با قوانین خاص، با لحظات خوب و بد، جایی
که مجبور بشی با ترسهات روبهرو بشی ! *** از آخرین پله هواپیما پایین اومدم. باد
گرمی به صورتم خورد. سوار اتوبوس شدم و لحظهای بعد در سالن انتظار ایستاده
بودم. سالن انتظار شلوغ بود و من بیهدف به جمعیت نگاه می کردم . دستی روی
شونم نشست. برگشتم و با آرش مواجه شدم . - سلام . لبخندی روی لبم جا خوش کرد
. - سلام . - به لندن خوش اومدی ! - ممنون . با هم به سمت تحویل بار حرکت
کردیم. بعد از تحویل بار، سوار ماشینش شدیم و حرکت کردیم . - خب چه خبرا
رزا?
https://niceroman.ir/?p=742
لینک کوتاه مطلب: