خلاصه کتاب
هفده سال قبل شهره به عنوان همسر دوم وارد زندگی اردشیر مغزی که هم همسری موجه و هم پدری نمونه اس میشهاین پیوند، گسستگی غیر قابل جبرانی در روابط پیشین دو طرف با عزیزانشون ایجاد میکنه.روزبه، پسر اردشیر بی خبر از همه جا بعد از سال ها به وطن برمیگرده وبا دیدن جنازه مادر و شنیدن اونچه در این سال ها بر مادرش گذشته شوکه میشه. مصمم میشه که انتقامی خونین از شهره بگیرهکه یکباره میشنوه که مادرش در روزهای آخر حیات،دنبال دختری میگشته که سال ها قبل گم شده و هیچ کس از زنده بودنش خبری ندارهکه همون روشنا دختر شهره است ….روزبه از دختر شهره و رازی که شهره این همه سال پنهان کرده با خبر میشه و شروع فراز و نشیب هایقصه اونجاست که از دختر که دستی هم به قلم داره میخواد که خودش با قلم خودش سناریوی مرگ تدریجیشو روز به روز و لحظه به لحظه بنویسه و..
https://niceroman.ir/?p=7631
لینک کوتاه مطلب: