با غرور گفتم : بله میدونم شمال شرقی لهستان با چشایی که تحصین ازش میبارید گفت: خوش حالم اینجایید وسایلتون رو میگم بیارن و کارای اقاممتون رو انجام میدم تا برگردید عقب گرد کردم که گفت : انتهای پارکینگ هواپیما داسو فالکون با راهنمایی یکی از کارکنان فرودگاه رفتم پارکینگ ، و وارد هواپیما شدم
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
فصل دوم این رمان کی میاد؟؟؟