خلاصه کتاب
مینا به جمع شلوغ دفتر و همکارانود نگاهی کرد و
در حالی که از طرز لباس پوشیدن آنان دچار
حیرت شده بود فکر می کرد که آیا می تواند در این محیط دوام بیاورد.
دبیران هرچندنفر با هم در حال صحبت
بودند، ولی در سمت راست دفتر تعداد بیشتری جمع و مشغول
صحبت کردن و خنیدند با یکی از دبیران مرد بودند
که او را آقای کاوه می نامیدند.
کاوه مردی بود خوش قیافه و خوش لباس با رفتارهای مخصوص
به خود. او آدامسی در گوشۀ لب داشت که با هر بار
جویدن آن حرکت زیبایی به لبهای خود می داد.
https://niceroman.ir/?p=6767
لینک کوتاه مطلب: