خلاصه کتاب
سیه پوشیده ام امشب برایش … خودش که نه … برای رد پایش برای خاطراتی که عذاب است … برای آن همه لحن و صدایش! فراموشش بکن ای دل که من هم سیه پوشیدهام … از امشب برایش. چند مدته که دستهات ترک خورده … صدام رو صاف کردم و به مامان نگاهی انداختم و گفتم : دکتر دست از بررسی کردن ترکهای دستم برداشت … مشغول نوشتن چیزی شد ، پشت سر هم حرف زد و نمیدونم آقای دکتر توصیه کرد!
https://niceroman.ir/?p=2697
لینک کوتاه مطلب: