خلاصه کتاب
امروز دیگر صدایت نمیزنم و دیگر چشم به راهت نمیدوزم
میخواهم در زمان گم شوم .
میخواهم خود را برهانم از بندت که سال هاست مرا گرفته و در خود پیچ و تابم داده در هم
از امروز دیگر نمیخوانم و دیگر برای رسیدن به تو خود را به آتش نمیزنم و دیگر نمینویسم از تو
و به دور میریزم تمام خاطراتم را با تو که در ذهن خسته ام سال هاست می پرورانم
و مرور میکنم که مبادا گوشه ای از من تهی شوی از تو
ای کاش میتوانستم خالی شوم از تو .
https://niceroman.ir/?p=6785
لینک کوتاه مطلب: