خلاصه کتاب
تو سخن رو به اقدام سوق دادی … در خاطرته تری؟ چه اندازه ازت استدعا می کردم بگی ناخوشیت چیه! اجازه بدی با چاره اندیشی کنیم … اما تو بی علاقه به من و زندگیمون و بچه مون یه تنه داشتی می تاختی … تانیا به حدی کم رنگ بود تو ذهنم که عقیده نداشتم همه چیز به خاطر اون باشه … قبول دارم رفتار تانیا توی مطب من زننده بود
https://niceroman.ir/?p=2743
لینک کوتاه مطلب: