خلاصه کتاب
فنجان قهوه اش را برداشت. وارد پذیرایی شد. روی مبل راحتی قهوه ای رنگ نشست. تلویزیون را روشن کرد. پس از بالا و پایین کردن کانالها روی شبکه خبر مکث کرد. آرام شروع به خوردن قهوه اش کرد. نگاهاش خیره تلویزیون روبهرویش بود اما افکارش حوالی گذشته پرسه می زدند و سعی داشتند گذشته را مرور کنند. ذهنش به چندسال قبل برگشت… زمانی که در کافی شاپ مشغول پیدا کردن کار بود.
https://niceroman.ir/?p=2927
لینک کوتاه مطلب: