خلاصه کتاب
فرات، مردی ۲۸ ساله که با افکارش دست و پنجه نرم میکند؛ بی اعتقاد است.. بی اعتماد است. باور ندارد ولی سرشار از منطق است. ته قلبش به دنبال چیزیست که مغزش میخواهد اثبات کند که نیست! بعد سال های سال به وطنش بازگشته. در این بین دختری که به او دل می بندد و همخونی پیدا میشود که همه چیز برایش سخت تر میشود. مدت طولانی می ماند چه برای کاری که از قبل برنامه ریزی کرده و چه کاری که روی آن تحصیلات دارد... از هر روش و راهی میرود تا حس آن دختر را بکشد؛ اما... طلسمشکن با پیغام های غافلگیر کننده اش از همون ابتدا، مشکلات مشکوک مرکزی که اداره میکند و رازهایی که باید از پشت پرده کنار زده شوند ولی چه رازهایی؟
https://niceroman.ir/?p=12806
لینک کوتاه مطلب: