خلاصه کتاب
داستان درباره دختری به نام نگینه که بعد از بیرون اومدن از پرورشگاه سعی میکنه سرپناهی رو برای خودش تهیه کنه… اما چون حمایت مالی کسی رو نداشته به ناچار مجبور میشه مقداری پول از مدیر شرکتی که درش کار میکرد قرض بگیره… مدیر شرکت به شرطی این پول رو در اختیار او میذاره که اگر موفق به پرداخت به موقع پول نشد، نگین به عقد او دربیاید… روزها می گذره و موعد بازپرداخت پول نزدیک میشه و ازونجایی که نگین نمی خواسته با مدیر شرکتش ازدواج کنه برای تهیه پول به ناچار مجبور میشه به پیشنهاد دوستش که او را تشویق به صیغه شدن با پسری پولدار می کند جواب مثبت بده و از اینجاست که داستان رنگ و بویی دیگر میگیره… سپیده کارش رو زودتر تموم کرده بود
https://niceroman.ir/?p=6880
لینک کوتاه مطلب: