خلاصه کتاب
روایتی از درد و عشقی آمیخته شده، زجر و اندوه و اشک هایی که همانند باران سقوط میکنند.این داستان دو نوجوان عاشق را روایت میکند که هرشب در زمانی معین یکدیگر را ملاقات میکنند، ملودی اسکایرِین و اِری وایت، شخصیت های اصلی این داستان هستند، هردوی آنها زندگی های دردناکی دارند و رازی نهفته در قلبشان پنهان است."اما چه اتفاقی میافتد وقتی که ملودی تصمیم میگیرد بمیرد؟"
"زمانی که یکی از آنها در رؤیای مرگ به سر میبرد، دیگری برای او زندگی میکند و جان میدهد."-در نهایت هر دو به سوی یک ستاره درخشان کشیده میشوند و قلب هایشان همان ملودی بیانتها را به هم پیوند میزند.
https://niceroman.ir/?p=12701
لینک کوتاه مطلب: