مهرنوش عاقبت خر مراد را سوار شد و میان تو بمیری من بمیرم های مامان حوری و بغض خفته آقاجانش و چشمان تر او و مهرسا، بعد از عقد بی سرو صدایش، همراه همسرش، نجیب که مامان حوری به او نانجیب میگفت، به کانادا مهاجرت کرد و قول داد که خوشبخت شود و آنها را از حال و احوالش بی خبر نگذارد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.