خلاصه کتاب
طبق روال همیشگی کار خودم را می کنم … باز هم چند پله ی مانده را با سرعت بالا می روم و می گویم: غمت نباشه مامی جون نمی افتم عشقم و می دانم که سری از روی تاسف برای این دیوانگی هایم تکان می دهد … ولی من هم دختری نیستم که حرف گوش کن باشم و تا هر چه گفتند بگویم چشم … مادرم هم می داند اما باز هم حرف خودش را می گوید شاید روی من اثر کند!
https://niceroman.ir/?p=2049
لینک کوتاه مطلب: