خلاصه کتاب
چایی رو برداشتمو باقیموندشو سر کشیدم! … آنا زود باش د لعنتی شیش و نیم شد. بسه کمتر بخور میترکی! … چیه انگار از ارث بابات میخورم روانی … میام دیگه … بعد دو ترم تو هنوز عین ترم اولیا رفتار میکنی! … پاشدم رفتم تو اتاق بانهایت سرعت آماده شدم … قبل از اینکه بخوام از خونه شم چنگ زد به کاسه ی پر از شکالت که رو اپن بود! د آنا مرگ بزنه تورو من راحت شم ایشالله … اومدم اومدم!
https://niceroman.ir/?p=2804
لینک کوتاه مطلب: