خلاصه کتاب
بچه ها چقدر حرف می زنید سرم رفت دو دقیقه لال شید لطفا. ندا: وای باز خودشیرین شروع کرد. هانیه از ته کلاس داد زد: قربون دهنت ندا جون حرف دلم رو زدی.من و هانیه و ندا دوستای صمیمی بودیم تازگی ها یکی هم بهمون اضافه شد ولی خیلی ساکت و مظلوم بود. شیده به ما نمی خورد ولی چون ساده و دوست داشتنی بود آوردیمش تو اکیپ سه نفرمون. هانیه لبخند شیطونی زد: نهال جون زنگ آخر یادت نره حالا بشین و بهش فکر کن بهمون گیر نده. از بس ما با هم حرف می زدیم معلم ها پخش و پلامون کردن یکی جلو یکی وسط زلزلمون ته کلاس بود. _زهرمار انقدر حرف بزن تا بمیری،
https://niceroman.ir/?p=2545
لینک کوتاه مطلب: