خلاصه کتاب
رمانیست سراسرعشق وهیجان وجنجال که آمیخته باکل کل هاوبازیگوشی هایی میشودکه آنها دستمایه ی شادی ها وغم هایشان می کنند….برگی ازکتاب زندگی۴ دختر رامیگشاییم…دخترانی لبالب ازاحساس که هرکدام سدی درپیش روی دارند برای دستیابی به یک احساس….چهارتادخترشیطون و بازیگوش داریم که دوستای صمیمی هستن وبه شدت به همدیگه وابسته اند..امسال کنکور دارن ودارن برای یک آزمون بزرگ اماده میشن..اما طی یک اتفاق….بایک اکیپ۵ نفری پسر برخورد میکنند که این برخورد سرانجامی جزتلخی ودعوا نداره…اما..همین اتفاق ساده وبه ظاهرپیش پاافتاده مسیرشان راعوض میکند و این سرآغاز یک احساس است…..
https://niceroman.ir/?p=6865
لینک کوتاه مطلب: