خلاصه کتاب
۵تا دختر دبیرستانیه که دوست صمیمین و اتفاقاتی که واسشون میفته این رمان از زمان دبیرستان هس تا دانشگاه.. روز سه شنبه زنگ دوم بود و ما سرکلاس زبان خارجه نشسته بودیم و مشغول شیطنت و قره قروت خوردن بودیم. تا خانم صیادی مشغول درس دادن میشد من وباران خم میشدیم پشت صندلی روبه روی مونا. اوا ورها و قره قروت میخوردیم که دکدفعه خانم صیادی منو صدا زد و منم سریع برگشتم سمت خانم صیادی و گفتم:با من بودید گفت:اره شماره ۱تمرینو حل کن جالب این بود که من حتی نمیدونستم چه صفحه ای هست!! اما سریعا خودمو جمع وجور کردم و صفحه رو از بچه ها پرسیدم و خوبی ماجرا به این بود که من به لطف کلاس زبان زبانم عالی بود تا خانوم از من گذشت دوباره برگشتم به اون حالت و دیدم که اوا کتابش با قره قروت یکی شده و کنار دهن مونا هم همینطور تااین صحنه رو دیدم زدم زیر خنده این کارفقط مخصوص امروز نبود و ما سر همه کلاسا اینطور بودیم و همه مارو به شیطنت میشناختن و اما شاید نقطه مثبت ما این بود که ما از لحاظ درسی خوب بودیم .اما درکل زلزله و بس. پایان خوش
https://niceroman.ir/?p=5753
لینک کوتاه مطلب: