سال اول سرقت های کوچیک مثل جیب بری و سال دوم هنرهای رزمی و سال سوم کار با اسلحه به خاطر زنده ماندنم به هر سختی که شده بود همه را یاد گرفتم ، دیگر با احسان سرقت های بزرگ انجام میدادیم و حتی آدم میکشتیم و من هر روز که میگذشت بی رحم تر و سنگلد تر میشدم و این کارها دیگر برایم عادی شده بود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.