خلاصه کتاب
« خیلی ساده و بی تکلف. در هجده سالگی اولین بار عاشق دختر زیبایی شدم اما عشق بازی من با او طوری بود که گویی برایم تازگی نداشت؛ درست همان طور بود که بعدها با دخترهای دیگر عشق بازی کردم. راستش را بخواهید من در عمرم، اولین و آخرین بار، در شش سالگی عاشق دایه ام شدم. اما سال هایی دراز از آن زمان می گذرد و جزئیات آن را به کلی فراموش کرده ام، حالا اگر به یاد هم می داشتم حکایت آن برای هیچ کس نمی توانست جالب باشد.»
https://niceroman.ir/?p=1962
لینک کوتاه مطلب: