خلاصه کتاب
از وقتی به یاد دارم همیشه در دلشوره و اضطراب به سر می بردم و هر لحظه منتظر یک خبر بد بودم. دلم شده مثل یک کلاغ سیاه شوم، دائم بال بال می زنه و صداش مثل غار غار کلاغ گوشهام رو اذیت می کنه. کنار پنجره ایستاده ام و در انتظار مرد خانه ام هستم. کمی ان طرف تر به پسرم نگاه می کنم که با اسباب بازی جدیدش سرگرمه.
https://niceroman.ir/?p=8115
لینک کوتاه محصول: