خلاصه کتاب
از سر انتقام بهم نزدیک شد و همهی شرف و آبرویی که بابام جمع کرده بود به تاراج برد. دخترانگیهام رو گرفت و با پوزخند از کنارم رد شد و ندید چطوری دختری که همهی اولینهای زندگیش رو با او تجربه کرد به چه حالی رسید...به من برگشت و من... میخواستم تلافی کنم. درست وقتی که زیباتر و لوندتر شده بودم و هرروز روی همهی حسهای مردونهش راه رفتم و بهش اجازهی نزدیک شدن ندادم. من یانا هستم. دختری سخت کوش و زیبا که شکست خوردم و سوختم. یه ققنوس شدم برای برگشت به زندگی مردی که...
https://niceroman.ir/?p=6156
لینک کوتاه محصول: