خلاصه کتاب
از لحظهاے ڪه اون دو ماه پیش به ڪلاس من منتقل شد، مدے رو میخواستم. اون خوشگل و با شڪوهه و خب سنشم قانونیه و بی گناه و معصوم به نظر میرسه، ولے همه چیز اون منو آزار میدن. با اون دامن ڪوتاه و هیڪل پر پیچ و خمش ڪه بهم مهمات ڪافے واسه دیدن رو میداد، و من خجالت نمیڪشم ڪه اعتراف ڪنم بیشتر از . به همون اندازه ڪه من احساس شرم میڪنم ڪه میخوام یڪے از دانش آموزانم رو بخوام، یه چیزے در مورد اون وجود داره ڪه باعث میشه من یه گرگ شوم و وحشے بشم، و همه عقل سلیمم منو تنها بذاره. اون تنها چیزے بود ڪه من میخواستم، و این براے من ڪافے بود ڪه همه چیز ڪه شامل شغلم میشه رو به خطر بندازم.حالا، اون یه معلم خصوصے میخواست و هیچ راهے نداره ڪه من از پسش بر بیام. ممڪن بود ڪه اون از مدرسه به زودے بیرون بیاد، و من
https://niceroman.ir/?p=6223
لینک کوتاه محصول: