خلاصه کتاب
ونوس با شوهرش علی به بن بست رسیده اما توانایی مراجعه به دادگاه و طلاق گرفتن ندارد. علی سر کار نمی رود و اجازه هم نمی دهد ونوس کار کند. ماه ها است که در خانه نشسته و در نهایت فقر با اخلاق گندش سوهان روح ونوس شده. یک شب ونوس به مهمانی یکی از دوستانش می رود تا شغلی برای شوهرش جور کند. بدقولی یک رفیق مجبورش می کند که دیروقت پیاده به خانه برود. سرنوشتش با دزدیده شدن توسط چند زن تغییر می کند. چشم باز می کند و می فهمد در کشور دیگری است. مردی بالای سرش است که او را رئیس صدا می زنند و به ونوس می گوید بیست و هشتمین نامزد رئیس است...
https://niceroman.ir/?p=8096
لینک کوتاه محصول: