خلاصه کتاب
من رومیسا دختری که سالها در حال سر و کله زدن با بیماری ناراحتی قلبی هستم.
دختری که مادرش هیچ مهری نسبت به او ندارد چون معتقد است من عامل مرگ خواهر کوچکتر خود بودهام، اما من در آن زمان که خواهرم غرق شد تنها نه سالم بود؛ اما در کنار این بیمحبتیها پدری دارم که عاشقانه دوستم دارد و عاشقانه میپرستمش و همان پدر مرا به سمت زندگیای پر هیجانتر سوق میدهد. هنگامی که از من میخواهد که عمل پیوند قلب انجام دهم که این کار ترسناکیست، اگر بمیرم چه؟ یا اگر شرایط سختتر از قبل شود؟
https://niceroman.ir/?p=11052
لینک کوتاه محصول: