خلاصه کتاب
دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش...
ماهلین(هالهماه، خرمنماه)...
پلکهای پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند.
اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوهای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم می آمد. متوجه شد اتاق حتی پرده هم ندارد و چشمش را روی نور تیزِ آفتاب با اخم بست.
دیشب زندگی برایش ناقوس مرگ نواخته بود...
به یکباره صدای خشن و کمی گرفته محمد در گوشش پیچید......
https://niceroman.ir/?p=6732
لینک کوتاه محصول: