خلاصه کتاب
صبح با صدای آلارم گوشی چشامو باز کردم کش و قوسی به بدنم دادم و رفتم سرویس دست و رومو شستم و زود اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم و کیفمو برداشتم رفتم پایین سریع میز صبحانه رو چیدم تا وقتی گودزیلها اومدن پایین دعوام نکنن داشتم واسه خودم چایی میریختم ک آرازم وارد آشپزخونه شد +سلام داداش صبح بخیر -سلام واسه منم بریز +چشم دوتا چایی ریختم و نشستم سر میز چنتا لقمه کوچیک خوردم و
https://niceroman.ir/?p=5484
لینک کوتاه محصول: