" آه ، لعنت ، وی ، تو داری منو میکشی " باچ اونیل کشوی جوراب هایش را گشت . دنبال جوراب مشکی ابریشمی بود ، ولی کتان سفید پیدا کرد . نه . صبر کن . یک جوراب مناسب پیدا کرد ، البته برای پیدا کردنش نیازی به جشن گرفتن نبود. -" اگه داشتم می کشتمت پلیس ، جوراب آخرین چیزی بود که به ذهنت میرسید "
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.