خلاصه کتاب
صندلی ام چون گهواره ای آرام در آغوشم گرفته است … انگار فهمیده است دلتنگ بی خبری های کودکانه ام هستم … قیچ قیچ آرامش همراه با موسیقی بی کلام گرام طلایی کنج دیوار شیشه ای، تنهایی ام را جار میزنند … تنهایی که صبح به صبح حریر سپید را گوشه ای از این دیوار سرد خفت میکند … چند ماه است که شاهد مستند حیات این حیاط هستم … بیدهای مجنون، مجنونترم کرده اند و شمشادهای زرد شده کنار سنگ فرش کنج دیوار سفالی، چند ماه مردگی ام پشت این دیوار شیشه ای را فریاد میزنند
https://niceroman.ir/?p=2206
لینک کوتاه مطلب: