نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان سیاه بازی از مدیا خجسته
خلاصه کتاب
دیشب اومدم خونتون نبودی … راستشو بگو کجا رفته بودی ؟ به خدا رفته بودم … رفته بوده دنبال داش سیای ما ببینه باز کجا گوسفند میچرونه … سرش را به سختی از زیرِ اتومبیل بیرون کشید و نگاهش به کفش های کهنه ی اسی افتاد … چپ چپ نگاهش کرد! نه خیر … رفته بودم دنبال بزمچه های محل … سلامت کو ؟ اسی جلوتر آمد و نیشش را تا بناگوش باز کرد … نوکرتم و سلام …! چی می خوری ؟ خودش را از زیر ماشین به بیرون سُر داد … چیز … می خوری توام ؟ دوباره خندید … با ما به از آن باش که … پشت سرش را با دست خاراند … حالا هر چی … کفین گارداش ؟
دانلود رمان سایکو از هاله بخت یار
خلاصه کتاب
با خشم سوییشرتش را از تن کند و روی مبل پرت کرد. با دیدن بطری ها و لیوان های خالی نوشیدنی روی میز و لباس هایی که هر طرف پخش بودند ، دندان هایش محکم تر روی هم قفل شدند و سمت اتاقش پا تند کرد. اتاقش درست کنار اتاق افشین بود و با صداهایی که از اتاق او می آمد، می توانست حدس بزند که قضیه از چه قرار است.
دانلود رمان خلافکار مغرور از ستایش خفن
خلاصه کتاب
صدای شرش آب سکوت حاکم بر حمام را می شکست … با فرود آمدن قطرات آب سرد بر روی پوست بدنش احساس آرامش میکرد … دوش آب را بست حوله رو برداشت و مشغول خشک کردن بدنش شد … سرش را بالا آورد که نگاهش با آیینه قفل شد حتی قطرات آب و بخار هم نتوانسته بودند تصویر دختر زیبا را در درون آیینه پنهان کنند.
دانلود رمان عشق ارباب از دریا
خلاصه کتاب
دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی … دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی … دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی … دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی! دوستت دارم چون به یک نگاه … عشق منی. دستان ظریف و لطیفش از بین دستهایم شل شد و از روی تخت آویزان شد … نگاهم را به حلقه ای که کف دستم گذاشته بود دوختم!
دانلود رمان یک شب بارانی بی همه چیز از نیلوفر قنبری
خلاصه کتاب
پیچ راهرو را که رد کرد، نگاه چند دختر که دور هستی حلقه زده بودند به سمتش چرخید. بی اعتنا به نگاههای خریدارانهی آن ها سمت درب خروجی رفت و آخرین لحظه شنید: – هستی این خوشتیپ کی بود؟ جواب هستی را نشنید چون پلهها را پایین دوید. در حیاط را باز کرد و کفری پشت فرمان نشست وزیر لب غر زد چرا در این عمارت نباید با ریموت باز بشود. اتومبیل را که به حرکت درآورد بوقی زد تا به سلیمان خبر رفتنش را بدهد. با آخرین سرعتی که از پراید انتظار میرفت به سمت آدرسی که مرد افغانی گفته بود، راند
دانلود رمان بوی جنگل های افرا از زیبا سلیمانی
خلاصه کتاب
من و ارسلان از کودکی با هم بزرگ شده بودیم و بهترین و صمیمی ترین دوستان هم بودیم .من شمار دوست های ارسلان را داشتم و می دانستم مثالا فلان روز که به مهمانی یکی شان رفته برایش هدیه چه خریده و آخرین بار که ماشینش را عوض کرده چقدر سرش کلاه رفته وحتی می دانستم گاهی شب ها برای خوابیدن نیاز دارد به خوردن قرص آرامبخش و از آن طرف ارسلان آمار کراش های من را داشت می دانست برای نگفتن خیلی حرف ها به مامان ملیحه از چه ترفندهایی استفاده میکنم و یا فلان عطرم را به چه قیمتی خریدم و به همه چه قیمتی را گفتم وحتی می دانست وقتی مامان
دانلود رمان سبقت از ثمین سرابی
خلاصه کتاب
“فلش بک” تمام صورتم خیس از اشک بود. سعی می کردم صدای هق هقم رو خفه کنم تا کسی صدای گریه هام و زجه هام به گوش کسی نرسه. مثل تمام این سال ها خودمو زندانی کردم تو اتاق. اما این دفعه یک فرق اساسی داشت…بحث رفتن به دانشگاه بود. بحث آینده ام بود، بحث زندگیم بود. اما انگار عالم و آدم مخالف بودن. من نمیتونستم بیخیال آرزو ها و رویاهام بشم. من برای رسیدن به اینجا خیلی تلاش کرده بودم اما حال و روز من برای هیچ کس اهمیتی نداشت.
دانلود رمان دوری ات زمینم می زند از سپیده فرهادی
خلاصه کتاب
قلم را روی میز گذاشتم و با خستگ شیرینی نفس بلندی کشیدم … به کلمات که با قلبم دست و پنجه نرم می کرد، چشم دوختم و در نهایت عینک را با حس خیلی خوب از روی چشم هایم برداشتم و دستانم را در هم قلاب و در امتداد هم کشیدم … جانم !با صدای شکستن مفصل هایم خستگی از تنم بیرون ریخت … گوشه ی لبم را به دندان گرفتم … با همه ی وسواس که به خرج داده بودم، هنوز هم دو دل بودم
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • حدیثخیلی قشنگ بود موضوع خاصی داره ولی واقعا داستانش زیباست...
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.