خلاصه کتاب
عمو باس چی جواب نمیدی نکنه خوش نداری یه کارتن خواب بهت بگه عمو ، به خودش اومد و گفت
نه نه دخترم این چه حرفیه ما هممون بنده های خداییم راستی برای چی اینجا خوابیده بودی
من -عمو فکر کنم گوشاتو نشون یه متخصص بدی بد نباشه
با تعجب بهم نگاهی انداخت و گفت
چرا ؟مگه گوشام چشه
من – مگه نشنیدی گفتم کارتن خوابم ؟
رفتگر – آهان ببخشید
خدا ببخشه ، عزت زیاد
رفتگر – به سلامت دخترم مواظب خودت باش
رفتم تو یه مغازه و با پولی که داشتم یه شیشه پاک کن خریدم و رفتم سمت اولین چراغ قرمزی که به چشمم خورد و شروع کردم به تمیز کردن شیشه های دودی مزدای مشکی که از تمیزی برق میزد اما خب چیکار کنم تمیزه که تمیزه منم باید کار کنم که خرجمو در بیارم
هی خانوم تمیز نکن تازه از کارواش آوردمش
من – این که لجن از سر وروش میباره
راننده – بیا پولتو میدم تمیز نکن
https://niceroman.ir/?p=334
لینک کوتاه مطلب:
عالیه واقعا خوشم اومد از این جور رمان بیشتر بزارید
خیلی رمان خوبیه با تشکر از خانم مهماندوست ، راستی رمان دیگه ای از این نویسنده موجوده ؟ من هر چی گشتم نتونستم پیدا کنم
سلام ممنون ک رمانمو خوندینو دوست داشتین رمان بعدی من توی کانال تلگرامم موجوده
میتونین به آیدی من توی تلگرام پیام بدین@Fatima21278🙋♀️❤️
نویسنده ی رمان زیبای لعنتی شمایید ؟