لینک دانلود به درخواست نویسنده حذف شد
خلاصه کتاب
با ورودم به خانه متوجه سکوت غیر عادی خانه می شوم. تیدا را میبینم که به سمتم می آید. منتظرم بوده است. تیدا سلام اجی خسته نباشی. سلام عزیزم چه خبره مامان اینا کجان پس چرا خونه انقدر ساکته؟ تیدا: بیا بریم تو اتاقت برات تعریف کنم. آرام است و این از دل نگرانیم کم می کند. به اتاقم می رویم. لباس عوض میکنم و دست و رویم را می شویم و روی صندلی های مقابل قفسه کتاب هایم می نشینیم. تیدا: امروز آرتا که اومد خونه به بابا و مامان گفت که میخواد بعد از شام باهاشون حرف بزنه و مامان که نگران شده بود اصرار کرد همون موقع بگه چی شده. آرتا هم بدون مقدمه چینی گفت که تصمیم گرفته که خونه بگیره و از اینجا بره. با حیرت نگاهش میکنم حس میکنم اشتباه شنیده ام. اما سکوت خانه خلافش را می گوید.
لینک دانلود به درخواست نویسنده حذف شد
https://niceroman.ir/?p=2061
لینک کوتاه مطلب: