خلاصه کتاب
یلدا منتظر شنیدن باقی حرفهای مش حسین نماند محوطه ی حیاط را به سرعت طی کرد پله ها را دو تا یکی کرد و وارد خانه شد … آن جا یک خانه ی دو طبقه ی دویست متری بود که در یک از نقاط مرکزی شهر تهران ساخته شده بود نه خیلی قدیمی و نه خیلی جدید اما زیبا و دلنشین بود انگار واقعا هر چیزی سر جایش قرار داشت حیاط بزرگ با باغچه ای که بی شباهت به یک باغ نبود و انواع درخت ها و گل های زیبا در آن یافت می شد در خانه به راهروی نسبتا طویلی باز می شد که دیوارش با تابلو فرش های ابریشمی زیبا تزیین شده بود و فرش های کناره ی دست بافت زیبایی کف آن را زینت می داد
https://niceroman.ir/?p=2090
لینک کوتاه مطلب:
الان اینجا دانلود کنم قانونیه با از نظر شرعی نویسنده راضیه ؟
سلام اگه راضی نباشن حذف خواهد شد