روایت دختریه ک پزشکه و در سال ۲۰۲۲ وقتی ک پاندمی کرونا تموم شده میخواد به سفری بره ک خودش میدونه این سفر بازگشتی نداره …
چون این دختر هزار سال فقط عمر داره و در سال ۱۰۲۲ وقتی ک خانوادش خیلی اذیتش میکردند از یه راهی یه عمر هزار ساله پیدا میکنه و
حالا در آستانه این ک عمرش میخواد به پایان برسه میخواد به سفری بره که…
با سرعت از پله ها بالا می دویدم. صدای پاهام پخش شده بود. همه با تعجب نگام میکردن. وقتی رسیدم دم در کلاس استاد داخل بود.چند نفس عمیق کشیدم در زدم و داخل شدم…استاد مقامی با نگاه جدی همیشگیش بهم خیره شد. یکی از سختگیرترین استاد هایی بود که داشتم. خیلی رو انضباط حساس بود بعد از ورودش به کلاس اجازه نمیداد کسی بیاد. با لحن جدی گفت:خانم آریایی فکر میکنم جلسه اول تاکید کرده بودم که دانشجو ها باید قبل از ورودم به کلاس سر جلسه حاضر باشن در غیر این صورت اجازه ورود ندارن درسته؟ الان 20دقیقه از ساعت کلاس گذشته.
«گذشته»
نیمه های شب بود که با صدای رعد و برق و از کابوسی که دیده بودم، از خواب پریدم. همه تنم خیس عرق شده بود. نیم خیز شدم و اطراف اتاق رو کاویدم. از کمد گوشه اتاق می ترسیدم. مثل کابوس های بدم بود. از تخت پایین اومدم. صدای رعد و برق باعث شد به سرعت بیرون بدوم. قلبم عین گنجشک می تپید. به اتاق مامان بابا هجوم بردم. درو باز کردم و با صدای بچگونم صدا زدم: ” مامان؟ مامان؟”
رزالین یه طراح دکوراسیونه که خیلی به شغلش علاقه داره و ذهنی خلاق و خارق العاده داره. رزالین مسئولیت طراحی یه پروژه ساختمونی
بزرگ رو بدست میگیره و مردی که مدت ها دوستش داشت ازش خواستگاری میکنه. در ظاهر همه چیز در زندگی رزالین به خوبی
پیش میره اما همه چیز با یه اشتباه کوچیک بهم میریزه. شب نامزدی رزالین، نامزدش بن که افسر پلیس بوده مجبور میشه
برای ماموریت مهمی بره و جشن بهم میخوره. رزالین عصبی و سرخورده در حالیکه یه بطری کامل نوشیدنی خورده تنها
توی کوچه های تاریک قدم میزده تا بتونه یه تاکسی بگیره و به خونه برگرده اما به طور اتفاقی در زمان و مکانی نادرست
سر از کوچه ای در میاره که بزرگترین قاتل سریالی شهر اونجا مشغول تکه تکه کردن طعمه خودش بوده. رزالین موفق به
دیدن چهره قاتل نمیشه و قاتل فرار میکنه و رزالین با یه صحنه قتل تنها میمونه. بعد از هجوم نیروهای پلیس رزالین
به نوع قتلی که اتفاق افتاده کنجکاو میشه و پرونده های این قاتل سریالی رو دنبال میکنه و متوجه یه خط سیر دقیق و
یه طراحی فوق العاده مفهومی در هرکدوم از قتل ها میشه. چیزی که هیچکدوم از کاراگاه های پروند.
شیرها ادعا می کنند سلطان جنگلند … ببرها خود را قوی ترین حیوان دنیا می دانند! اما خنده دار است که به دستور انسانی در سیرک بالا و پایین میپرند! ولی گرگ رام نمی شود … اهلی نمی شود … برای کسی عوض نمی شود و همه می دانند بازی کردن با گرگ حکمش مرگ است! کلافه از جا بلند شدم چندین بار عرض اتاق رو طی کردم اما از سردرگمی و کلافگیم چیزی کم نمی شد!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.