خلاصه کتاب
من مهرزادم... سرکش... مغرور... از خودراضی... با دختر ساده و بچه سالی به اسم آمین ازدواج کردم تا با فشار آوردن به اون خانواده ام رو به ازدواج با معشوقهی متاهلم راضی کنم. ان قدر اذیتش کردم تا رفت... ازدواج کرد... اما قبل این که شوهرش فرصت کنه بدستش بیاره من دست به کار شدم... اسمم رو با نطفهام رو روی تنش امضا کردم... آمین تا ابد مال منه