میدونم چه بلایی سرت آوردم و چقدر شاکی ان … ولی این لطفتو هیچ وقت فراموش نمیکنم … آهی کشیدم و گفتم: نگران هیچی نباش … برگردی همه چیز مثل روال اولش میشه … محسنی و پور صمیمی که حرف تازه ای نزدن زدن؟ با یادآوری طعنه هاشون توی اتاق عمل اخمی کردم و گفتم: نه هیچی نگفتن
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.