نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان محفل اسرارآمیز- قدرت از اسمیت
خلاصه کتاب
یه سورپریز کوچولو برات دارم » : فی گفت چشمهاي سبز دایانا غرق در اشک بودند . هنوز در شوك حادثه امشب بود و هنگامی که به فی خیره شد، چهره اش گرفته بود . خب قرار بود اتفاقات بدتري هم رخ بدهد . حالا که این اتفاق بالاخره قرار بود، رخ دهد، کسی احساس عجیبی از آزادي داشت . دیگر لزومی به مخفی کاري، دروغ و طفره رفتن نبود . بالاخره کابوسشپیش رویش قرار گرفته بود . چشمهاي طلایی اش با آتش « فکر کنم قبلا باید بهت می گفتم اما نمیخواستم ناراحتت کنم » : فی داشت می گفت سرکشی که درونش شعله ور بود، برق می زد . آدام نیز احمق نبود؛ با نگاهی از کسی به فی فوراً متوجه موضوع شد . به سرعت بازوي دایانا را گرفت . « هرموضوعی هم که باشه، می تونیم بذاریمش واسه بعد . کسی هم باید بره یه سري به مادرش بزنه » : آدام گفت فی «. نه، نمیشه بمونه واسه بعد . وقتشه که دایانا هم بفهمه چجوري آدمایی دورشو گرفتن » : فی میان حرف او پرید برگشت تا با دایانا روبرو شود؛ پوست سفیدش در برابر موهاي سیاهش که به تیرگی ظلمت شب بودند، می درخشید . رو افرادي که انتخابشون کردي؛ دوست جون جونیت و این پسره . آقاي آدام پاك که امکان نداره » : به دخترخاله اش گفت اشتباهی ازش سر بزنه . می خواي بدونی که چرا نتونستی رهبر بشی؟ می خواي بدونی که واقعاً چقدر ساده لوح « ؟ هستی
دانلود رمان رازم را نگهدار از سوفی کینزلا
خلاصه کتاب
البته من هم رازهایی دارم . همه آدمها رازهایی دارند . کاملا طبیعی است . منظورم رازهای مهم و خانمان برانداز نیست ، مثلا اینکه رییس جمهور خیال دارد ژاپن را بمباران کند یا فقط ویل اسمیت می تواند دنیا را نجات دهد ، بلکه رازهای عادی و پیش پا افتاده ی رومزه است . به عنوان مثال ، چند نمونه از رازهای جوراجوری که به ذهنم رسیده از این قرار است : مارک " کیت اسپید " کیف من قلابی است من عاشق شراب اسپانیایی هستم ، گندترین مشروب عالم روحم ابدا خبر ندارد که ناتو به چه درد می خورد و اصولا چه معنایی دارد من کیلو هستم و البته نامزدم کانر تصور میکند من کیلوام . بعد از این دروغی که به او گفتم خیال داشتم رژیم بگیرم و وزن کم کنم همیشه نظرم این بود که کانر شبیه " کن " است .( توضیح : عروسکی به شکل مرد که جفت عروسک باربی است ) گاهی من و کانر در بحبوبه ی عشقی آتشین هستیم که بک دفعه من از خنده ریسه میروم پنهان از پدرم شرابی را که گفته بود باید مدت بیست سال نگهداری شود سر کشیدم سامی ، ماهی قرمز ، همانی نیست که پدر و مادرم موقع سفر مصر به من دادند تا ازش مراقبت کنم هر وقت همکارم آرتمس حسابی اعصابم را خرد می کند من آب پرتقال پای گلدانش می ریزم که تقریبا کار هر روزم است
دانلود رمان لرد لاس (جلد اول مجموعه دیموناتا) از دارن شان
خلاصه کتاب
شما با کاراکتر پسر نوجوان تخس مو قرمزی آشنا می‌شوید که «گروبز گریدی» نام دارد. در این جلد، ماجرا از زبان اول شخص بیان می‌شود. گروبز پسر بدبین و ترسویی است که بر خلاف اصرار خانواده، در شطرنج مهارت چندانی ندارد و از نفرین بزرگی که خانواده‌ی آن‌ها را تهدید می‌کند، سردرمی‌آورد. البته قبل از اینکه در داستان به روی نفرین، اهریمن و شیاطین باز شود، ماجراهای مربوط به زندگی شخصی گروبز مطرح می‌شود. کتاب از جایی شروع می‌شود که گروبز را به خاطر سیگار کشیدن از کلاس بیرون می‌کشند و سپس به همین خاطر در خانه توسط مادرش تنبیه می‌شود. روزمرگی‌های گروبز و خانواده‌اش‌ آن‌قدر معمولی هستند که هیچ کس آینده‌ی ترسناکی که انتظارش را می‌کشد، تصور نمی‌کند. یک شب که خانواده‌ی او به بهانه‌ی تماشای رقص باله گروبز را به خانه‌ی عمه‌اش می‌فرستند، با شیاطین درگیر می‌شوند. گروبز هم که مشکوک شده دزدکی به خانه برمی‌گردد و خانواده‌ی خود را در حالی که توسط شیاطین و به فرماندهی لرد لاس ذبح می‌شوند، پیدا می‌کند. گروبز پس از فرار از دست شیاطین، به خاطر صحنه‌های دردناکی که دیده، یک سال در مرکز روان درمانی بستری می‌شود. حرف‌های او را نیز کسی باور نمی‌کند. ولی یک روز، سروکله‌ی عمویش «درویش» پیدا می‌شود که حرف‌هایش را باور کرده و از آن مرکز خارجش می‌کند. گروبز زندگی با عمو درویش را آغاز می‌کند و در همین حین با بیل-‌ای دوست می‌شود. او تصور می‌کند که بیل-‌ای نیز یک پسر معمولی است، اما کمی بعد متوجه می‌شود که او در حقیقت یک گرگینه ( و از قضا برادر ناتنی او) است. تنها کسی که می‌تواند بیل-ای را نجات دهد، همان «لرد لاس» است که خانواده‌ی گروبز را سلاخی کرده است. آن‌ها برای اینکه بتوانند لرد لاس را به درمان گروبز راضی کنند، باید با او به نبرد بپردازند. نبرد با لرد لاس شکل جالبی دارد.
دانلود رمان دزد شیطانی (جلد دوم مجموعه دیموناتا) از دارن شان
خلاصه کتاب
کرنل فلک با لکه های نور شکل های عجیب و غریبی درست می کند که در هوا شناور می مانند.او روزی بدون آنکه بداند، با نورها پنجره ای می سازد که به دنیایی دیگر راه دارد و بعد از این اتفاق، زندگی اشزیر و رو می شود. هیولای شیطانی برادرش، آرت، را می دزدد و او برای نجات برادر کوچولویش به قلمروسراپا وحشت آن هیولا قدم می گذارد.
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
  • Shimaخوشم اومد از قصه‌هاش.ممنون...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.