نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان مسخ از فرانتس کافکا
خلاصه کتاب
رمان کوتاه یا داستان کوتاهی از فرانتس کافکا است که در پاییز نوشته شده و در اکتبر ۱۹۱۵ در لایپزیگ به چاپ رسید. مسخ از مهمترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم است که در دانشکده‌ها و آموزشگاه‌های ادبیات سراسر جهان غرب تدریس می‌شود. داستان در مورد فروشنده جوانی به نام گرگوار سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که به یک مخلوق نفرت‌انگیز حشره‌مانند تبدیل شده‌است. دلیل مسخ سامسا در طول داستان بازگو نمی‌شود و خود کافکا نیز هیچگاه در مورد آن توضیحی نداد. لحن روشن و دقیق و رسمی نویسنده در این کتاب تضادی حیرت انگیز با موضوع کابوس وار داستان دارد. ولادیمیر ناباکوف در مورد این داستان گفته است: «اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشره‌شناسانه بداند به او تبریک می‌گویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»مترجم فرانسه مسخ معتقد است که گرگور سامسا در واقع کنایه‌ای از خود شخصیت نویسنده (کافکا) است.
دانلود رمان دفترچه خاطرات از نیکولاس اسپارکس
خلاصه کتاب
در زمانه ای که از عشق های اصیل و ماندگار شاید تنها بتوان در افسانه های کهن نشان گرفت،سخن از عشقی عمیق شنیدن،ان گونه که « دفتر خاطرات» روایت می کند،بر دلنشینی ان خواهد افزود.بیشتر به این دلیل که دفتر خاطرات افسانه ای کهن نیست،بلکه حکایت تعلقی واقعی و ماندگار است که…
دانلود رمان اوج لذت از باربارا کارتلند
خلاصه کتاب
گتا و دو خواهرش مجبورند بعد از مرگ مادرشان خانه محل زندگیشان را به پسرعموی مادرشان تحویل بدهند. تا اینکه نامه ای از پسر عموی دیگر مادرشان سیلویو که در هندوستان است به دست آنها می رسد. او از مرگ مادرشان بی خبر است و به او خبر می دهد که به مقام لردی رسیده است و از او می خواهد یکی از دخترانش را برای ازدواج با او به هندوستان بفرستد تا بعد از ازدواج بتواند فرمانده یکی از ایالت شود.دو خواهر بزرگتر گتا در آستانه ازدواج با مردان دیگری هستند و گتا که محلی برای زندگی ندارد تمایل خود را به این ازدواج اعلام میکند.خواهرانش به او می گویند حتی اگر در خانه غریبها زندگی کند بهتر از این است که بخواهد با این مرد که ملقب به کوه یخ است ازدواج کند.
دانلود رمان مرگ مزمن از آندرومدا
خلاصه کتاب
روی زمین فرود می آیم. ساق پاهایم روی زمین سُر می خورند، کشیده می شوند، می لرزند و سُست می شوند. پیشانی داغ و خیس از عرقم روی قبرِ پوشیده با پارچه ی سیاه می نشیند. لبهایم عکسش، قبرش، چشمانش، گونه هایش، چانه اش و لب هایش را بوسه میزند. لب هایم اسمش را هم بوسه می زند. اسمی که با رنگ سفید روی تابلوی کوچک سیاه نقاشی شده: فرشته پورمُشیر اسمی که این روزها همه جا هست؛ روی اعلامیه های کاغذی روی دیوار، روی پارچه ها و بنرهای مشکی رنگِ متصل به در و دیوار خانه مان ! دستی روی کمرم می نشیند. رضا با دستی که داغ است و صدایی که لرزان، میخواهد دلداری ام دهد. مگر دلی مانده اصلاً که بخواهد دل داری اش دهد؟ اصلاً بعد از فرشته مگر برای سامان دل مانده؟ - پاشو داداش! پاشو داداش اینجوری نکن ! چه جوری نکنم؟ سجده روی قبر فرشته را می گوید؟ پاشو سامان! بچه داره نگاهت می کنه !
دانلود رمان کوری از ژوزه ساراماگو
خلاصه کتاب
عابرانی که در انتظار روشن شدن چراغ عبور، کنار خط‌کشی جمع شده بودند، راننده اتومبیل را دیدند که از پشت شیشه دست تکان می‌دهد. اتومبیل‌های پشت‌سر، بی‌وقفه بوق می‌زدند. تعدادی از رانندگان از اتومبیل خود پیاده شدند تا اتومبیل از کارافتاده را به کناری بکشند و راه را بگشایند. خشمگین، مشت بر شیشه می‌کوبیدند. راننده اتومبیل، سر به طرف آن‌ها بر‌گرداند، نخست به یک‌سو و سپس به سوی دیگر نگریست. از حرکت لبان او به نظر می‌رسید عبارتی را با فریاد تکرار می‌کند. این عبارت، نه از یک واژه، که از سه واژه تشکیل می‌شد. فردی در را ‌گشود و همه ‌شنیدند که راننده گفت: من کور شده‌ام! کسی این سخن را باور نکرد. با یک نگاه آشکار بود که چشمان مرد کاملا سالم و عنبیه آن صاف و شفاف است. سفیدی مردمک چشم او همچون چینی بود. چشمان بیرون‌زده، صورت چروکیده و ابروان تابدار مرد نشان می‌داد که بسیار نگران است. با حرکتی سریع، مشت‌های گره‌کرده خود را در مقابل چشم آورد شاید بتواند آخرین تصویری را که پیش از آن رویداد دیده است، در ذهن نگه‌دارد. چراغ چهارراه قرمز شد. مردم به راننده کمک کردند از اتومبیل پیاده شود. مرد نومیدانه تکرار کرد: من کور شده‌ام! من کور شده‌ام!
دانلود رمان پرسه در شب از کنت منت کریستو
خلاصه کتاب
این همیشه عشق نیست که میتونه سر آغاز یه داستان باشه یه انتقام هم میتونه انتقامی که سالهاست منتظرشه یه گروه خلاف کار که کارشون قاچاق مواد مخدره و یه جورایی هم دنبال انتقام از یه شخصیه دوتا پلیس شر و شیطون که عاشق هیجان و بزن بزنن مسئولیت این پرونده رو به عهده میگیر ولی از قضا انتقام…. بعد از پنج دقیقه گرفتمش هر دوتامون وسط خونه و نفس نفس میزدیم با همون لحن گفتم: دی.دی.بلا.خره.گرف.تمت بلند شدم رفتم تو آشپز خونه تا آب یخ بیارم لیوان رو برداشتم و پر از آب کردم داشتم بر میگشتم که چشمم افتاد به صبحونه ماهان رو بعدا هم میتونم حسابش رو برسم فعلا گشنمه افتادم به جون صبحونه ساله سرگرد دایره ۵۲ خیل خب بزارین خودمو معرفی کنم بعدا دغدغه نشه براتون بنده آرمین خرسند هستم جنایی سالشه سرگرده ولی
دانلود رمان سرمازدگی از ریچل مید
خلاصه کتاب
خیلی چیزها می میرند ، اما همیشه مرده باقی نمی مانند . حرفم را باور کنید ، می دانم چه می گویم . در این دنیا نژادی از خون آشام ها هستند که به معنای واقعی کلمه مرده ی متحرک اند . به آن ها استریگوی می گویند و اگر تا به امشب کابوسشان را ندیده اید ، از این به بعد باید ببینید . آن ها قوی هستند ، سریعند و بدون هیچ رحم و تردیدی می کشند . آنها همچنین نامیرا هستند که باعث می شود از بین بردنشان خیلی سخت باشد . فقط سه راه برای از بین بردنشان وجود دارد : فرو کردن چوبه ی نقره ای در قلبشان ، بریدن سر و آتش زدن آن ها . هیچ کدوم از این راه ها آسان نیست ، اما از اینکه هیچ انتخابی نداشته باشید و ندانید باید چکار کرد بهتر است . همچنین در کنار آن ها خون آشامانِ دیگری هم وجود دارند که که خون آشام های خوبی هستند . آن ها را موروی می نامند . بر خلاف استریگوی ها زنده هستند و قدرت باور نکردنی و شگفت انگیزی برای اجرای جادو در قلمروی چهار عنصر آب ، باد ، خاک 1 و آتش دارند . ) برای بیشتر موروی ها این چهار عنصر صادق است ، اما در آینده استثنایی را هم خواهم گفت ( . به هر حال آن ها دیگر از قدرت جادویی خود استفاده نمی کنند
دانلود رمان بوسه‌ی سایه از ریچل مید
خلاصه کتاب
بله، طبق معمول یک روز بد زمستانی در مونتایا بود، ولی این موضوع جنبه‌ی خوشایندی هم داشت . حداقل هوای تازه و سرد کاملا هوشیارم کرده و باقیماندهی صحنههای عاشقانه را از ذهنم دور کرده بود . بعلاوه این موضوع مرا در ذهن خودم ثابت و پایدار نگه میداشت. تمرکز کردن روی سرمای در حال رسوخ به بدنم، بهتر از یادآوری دستهای کریستین به دور خودم بود . آنجا ایستاده بودم و بدون اینکه واقعا چشمانم چیزی ببینند به شاخههای درختان خیره شده بودم . از اینکه در مورد لیزا و کریستین احساس خشم میکردم . غافلگیر شدم . به تلخی فکر کردم و حتما خیلی خوب میشد که آدم هر غلطی دلش خواست یکند . لیزا گاهی گفته بود آرزو میکند بتواند ذهن مرا احساس کند، درست همانطور که من احساس میکردم . واقعیت این بود که او اصلا نمیدانست چقدر خوششانس است
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
  • Shimaخوشم اومد از قصه‌هاش.ممنون...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.