خلاصه کتاب
اما خیلی زود لبخند شیطنت آمیزی روی لب هایش نشست و می دانست چه کار کند که این دخترک سرکش را بچزاند. بیخیال دست در جیب شلوار کتانش فرو برد و بدون آنکه محلی به نگاه وق زده ی قاصدک که متعجب بود از رفتارش به سوی اتاقش رفت و هر چیزی وقتی داشت…الان جلوی خانواده ی عمه اش که نمی شد هوم؟ قاصدک زیر لب گفت: این دیوانه است!
https://niceroman.ir/?p=2450
لینک کوتاه مطلب: