خلاصه کتاب
بگذرم از تاول و زخم های به جا مانده در قلبم..بگذرم از تمام خواهرانه هایی که خرج کردم و همه تیشه ای شدن و ریشه ام را زدودند.
بگذرم از تمام رویا و آرزوهایی که زیر پای حس قدرتمند حسادت لهه شدن. می گذرم و چه بد می گذرد این قافله ی لعنتی عمر..
بگذرم از عشقی که مانند جهنم بود؟ کاش بهشتم عشق تو نبود..کــاش! خواب محالی که به واقعیت نمی دیدمش اما واقعیت شد
از آن هم بگذرم؟ عذاب بود و من با همه ی گذشتم نمی توانم از چشمانت بگذرم..عذاب بود برق نگاهت..
لحن صدایت و بدتر از همه آن بغض سخت و سنگ گلویت.. بگذرم ازش اینکه در قلبت ماندم..بگذرم از اینکه اشک چشمانم بودی؟
می گذرم..من فقط می گذرم تا بگذرد زمانی که همه می گویند چه زود می گذرد اما..
نمی دانند تا بگذرد درد کمی نیست..نـــیست
https://niceroman.ir/?p=4227
لینک کوتاه مطلب: