خلاصه کتاب
طبق معمول با استاد وارد کلاس شدیم … سر کلاس همش چرت میزدم اخه یکی نیست بگه دختر خوب شب زنده داریت واسه چیه دیگه … اخه تو رو چه به فضای مجازی … والا!
هیچی از کلاس نفهمیدم تا کلاس تموم شد سریع وسایلمو جمع کردم و منتظر زهرا شدم که باهم بریم! یه ذره بیشتر میخوابیدی خانم خوش خواب! ای بر خر مگسه معرکه لعنت … وع … این دیگه از کجا پیداش شد … رو پاشنه ی پا چرخیدمو و گفتم : فوضولیش به شما نیومده اونو دیگه من مشخص میکنم!
https://niceroman.ir/?p=1944
لینک کوتاه مطلب: