خلاصه کتاب
ب دنبال حرفم توی اتاق خواب مامان رفتمو پشت ویلچر وایسادمو حرکتش دادم ب طرف پذیرایی نزدیک بابا گذاشتمشو خودمم روی مبل مقابل نشستم بعداز احوالپرسی مامان بابا ، باباسره صحبتو اینجوری باز کرد:
-هاله بابا
-جونم
-کی پرواز دارین ؟!
اخه من مهماندار هواپیمام. اینجوری جواب بابا رو دادم
-امروز عصر چطور مگ؟
بنظرم یکمی نگران شد یعنی حالت چهرش ک اینو میگفت.دیدم جوابی نداد دوباره پرسیدم
-اتفاقی افتاده ؟
مثلا خواست از جواب دادن تفره بره گفت
-سعی کن سفره خوبی داشته باشی
کنجکاوترازقبل پرسیدم
-چطور؟
-اخرین سفریه ک میری
https://niceroman.ir/?p=1069
لینک کوتاه مطلب: