خلاصه کتاب
خانم دکتر بردیا به پذیرش،خانم دکتر بردیا به پذیرش با صدای پرستاری که توی بلند گوی بیمارستان اسمم رو صدا میزد به خودم اومدم . به طرف پذیرش راه افتادم . بله.منو صدا میکردید؟ خانم دکتر،آقای دکتر راد مرخصی گرفتن گفتن به شما بگم اگه امکان داره شما بیماراشونو معاینه کنین
مشکلی نیست .لیست بیمارا رو بدین بهم …بعد از گرفتن لیست راه افتادم بطرف بخش .
مریض های دکتر راد رو یکی یکی معاینه کردم و بعد از تموم شدن کارم به طرف اتاقم راه افتادم.
مانتوی بیمارستانمو درآوردم و نشستم روی صندلی .دستمو دور لیوان حلقه کردم و بطرف دهنم بردم .
https://niceroman.ir/?p=3065
لینک کوتاه مطلب: