با اخمی که همیشه مهمون صورتم بود از در خارج شدم. با قدمهایی که همیشه محکم و استوار بود با ذهنی پر از آشوب سالن عریض رو طی میکردم تا به پله هایی که متصل بودن به سالن پایین برسم. چه قدر همه جا بی روح و سوت و کور بود. چه قدر بو و رنگ این عمارت با نبود صاحباشون کمرنگ شده بود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.